در خیالات خودم در زیر بارانی که
نیستمی رسم با تو به خانه ، از خیابانی که نیستمی نشینی روبه رویم خستگی در می کنیچای می ریزم برایت توی فنجانی که نیستباز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است ؟!باز می خندم که خیلی ...! گر چه می دانی که نیستشعر می خوانم برایت ، واژه ها گل می کنندیاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیستچشم می دوزم به چشمت می شود آیا کمیدست هایم را بگیری بین دستانی که نیستوقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو ...پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیستمی روی و خانه لبریز از نبودت می شودباز تنها می شوم با یاد مهمانی که نیست ...!رفته ای و بعد تو این کار هر روز من استباور این که نباشی کار آسانی که نیست زنده یاد نجمه زا رع + نوشته شده در سه شنبه ۱۴۰۱/۱۰/۲۷ساعت ۹:۲۷ ب.ظ  توسط مثل هیچ کس | من یه دیوونم...
ما را در سایت من یه دیوونم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : zeynab7 بازدید : 72 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 16:19