من یه دیوونم

ساخت وبلاگ
عالم ز برایت آفریدم ، گله کردیاز روح خودم در تو دمیدم ، گله کردیگفتم که ملائک همه سرباز تو باشندصد ناز بکردی و خریدم ، گله کردیجان و دل و فطرتی فراتر ز تصوراز هر چه که نعمت به تو دادم ، گله کردیگفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشمبر بخشش بی منت من هم گله کردیبا این که گنه کاری و فسق تو عیان استخواهان توام ، تویی که از من گله کردیهر روز گنه کردی و نا دیده گرفتمبا این که خطای تو ندیدم ، گله کردیصد بار تو را مونس جانم طلبیدماز صحبت با مونس جانت ، گله کردیرغبت به سخن گفتن با یار نکردیبا این که نماز تو خریدم ، گله کردیبس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان ؟بس نیست دگر هر چه که از ما گله کردی ؟؟!از عالم و آدم گله کردی و شکایتخود باز خریدم گله ات را ، گله کردی .. + نوشته شده در  شنبه ۱۴۰۱/۰۸/۲۸ساعت ۶:۲۱ ب.ظ&nbsp توسط مثل هیچ کس  |  من یه دیوونم...
ما را در سایت من یه دیوونم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeynab7 بازدید : 78 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 16:19

اَز وَقـتی کـه دیـدَمِـت دِلَـم آرومِعـاشِـق شُـدَمُ عِـشـق تـو چِـشـام مَـعـلـومِخـوب شُـد کـه تـو تـویِ فـالِ مَـن اُفـتـادیعـاشِـق شُـدَنُ فَـقَـط تـو یـادَم دادیدَسـتـامُ کـه مـی گـیـری دِلَـم مـی لَـرزهدَسـتـایِ تـو یـه دُنـیـا بَـرام مـی اَرزهایـن حـالِ قَـشَـنـگُ بـه چِـشـات مَدیـونَـممَـمـنـونَـم اَزَت کـه پـیـشَـمـی مَـمـنـونَـمبِـدونِ تـو یـه لَـحـظـه نَـه بَـهـارُ نَـه تـابِـسـتـونُنَـه ایـن دُنـیـایِ داغونُ نِـمـی خـوامبِـدونِ تـو یـه لَـحـظـه نَـه پـایـیـزُ نَـه زِمِـسـتـونُنَـه یـه قَـطـره بـارونُ نِـمـی خـوامبِـدونِ تـو یـه لَـحـظـه کـوهِ قـافُ هَـمـه بَــرفـاشُکَـویـرُ شَـبِ زیـبـاشُ نِـمـی خـوامبِـدونِ تـو یـه لَـحـظـه مَـن شُـمـالُ لَـبِ دَریـاشُجُـنـوبُ تَـبِ گَـرماشُ نِـمـی خـوام♫♫♫♫♫♫مَـن حـالَـتِ چِـشـمـایِ تـو رو دوسـت دارَماَز زِنـدِگـیِ بِـدونِ تـو بـیـزارَمقَـلـبـمَ واسـه تـو مـی تَـپـه تـوی سـیـنَـمحَـتـی تـویِ خـوابَـمَـم تـو رو مـی بـیـنَـممَـن بـا تـو شُـدَم ایـن کـه هَـمـه مـی شـنـاسَـنایـن عـاشِـقـی کـه هَـمـه بِـهِـش حَـسـاسَـنهَـر جـایـی مـیـرَم بـا حَـرف بـا چِـشـم بـا اَبـرواَوَّل هَـمـه مـی پُـرسَـن اَزم عِـشـقِـت کـو ؟اَمـیـن حَـبـیـبـی من یه دیوونم...
ما را در سایت من یه دیوونم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeynab7 بازدید : 106 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 16:19

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه ، از خیابانی که نیستمی نشینی روبه رویم خستگی در می کنیچای می ریزم برایت توی فنجانی که نیستباز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است ؟!باز می خندم که خیلی ...! گر چه می دانی که نیستشعر می خوانم برایت ، واژه ها گل می کنندیاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیستچشم می دوزم به چشمت می شود آیا کمیدست هایم را بگیری بین دستانی که نیستوقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو ...پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیستمی روی و خانه لبریز از نبودت می شودباز تنها می شوم با یاد مهمانی که نیست ...!رفته ای و بعد تو این کار هر روز من استباور این که نباشی کار آسانی که نیست زنده یاد نجمه زا رع + نوشته شده در  سه شنبه ۱۴۰۱/۱۰/۲۷ساعت ۹:۲۷ ب.ظ&nbsp توسط مثل هیچ کس  |  من یه دیوونم...
ما را در سایت من یه دیوونم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zeynab7 بازدید : 72 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 16:19